وقتی سی سال پیش تصمیم گرفتم تجربیات خود را به عنوان مردی بسیار جوان تبعید شده به آشویتس به اشتراک بگذارم ، بسیاری از مدارس در سراسر ایتالیا از من دعوت کردند تا شهادتم را بشنوم. تقریباً در همه جا ندو فیانو ، پدر نویسنده ، دقیقاً از این عنوان زیبا به او پیشقدم شد عطر پدرم، این کتاب اختصاص داده شده است (برای پخش در 19 ژانویه برای Piemme).

ندو قد بلند ، خوش تیپ ، پرانرژی ، آتشفشانی ، برونگرا بود: او واقعیتها را دقیقاً گفت ، موقعیت ها ، شخصیت های فاجعه ای که تجربه کرده است ، اما او آنها را به عنوان یک بازیگر کامل به تصویر می کشد ، صدای خود را بلند می کند یا آن را به زمزمه پایین می آورد ، تحت تأثیر قرار می گیرد و برای سرنوشت خود و تمام خانواده اش که توسط نازی ها کشته شده گریه می کند. کاملاً برعکس من ، که نمی تواند در جمع حرکت کند و گریه کند و هیچ وقت صدایم را بلند نمی کند: تصور اینکه دو شاهد متفاوت دیگر ، شاید در یک مدرسه باشند ، سخت بود. اما این برای من خوب بود ، به این دلیل که ما دو نفر بودیم و هستیم ، نه دو برده ، همانطور که شکنجه گران ما می خواهند ما را کاهش دهند.
پنج سال از من بزرگتر ، ندو از جوانی وارد اردوگاه کار اجباری شده بود ، زمانی که من فقط یک نوجوان بودم: او کمی آلمانی بلد بود تا زمانی که من حتی هجای آن را نگذاشتم. او را به کانادا منصوب کردند – جایی که لباس ها ، چمدان ها و انواع چیزهایی که از قربانیان برده شده بود – در آنجا رنج افرادی که در آنجا کار می کردند کمی وحشتناک بود و احتمال زنده ماندن کمی بیشتر بود ، در حالی که من کاملاً تصادفی ، از انتخاب ها اجتناب کردم ، من به عنوان یک کارگر برده در کارخانه مهمات اتحادیه کار می کردم. به طور خلاصه ، نه تنها خلق و خوی ما متفاوت بود ، بلکه تجربیات ما در آشویتس-بیرکناو نیز بسیار متفاوت بود.

پس از آزادی ، نقش های ما تا حدودی تغییر کرد: من ، خوش شانس تر ، برای ملاقات با من آرامش مادی پیدا کرده بودم – و نه بدون مشکل و سو mis تفاهم – آنچه از خانواده ام ، پدربزرگ و مادربزرگم ، عموها مانده بود. از طرف دیگر ، ندو کسی را پیدا نکرده بود. بعد از جهنم کویر.
با شهامت شیری که من همیشه تحسینش کرده ام و هنوز هم تحسینش می کنم ، او به معنای واقعی کلمه یک زندگی ، یک خانواده ، یک آموزش (او پس از چهل سالگی به عنوان دانشجوی شاغل فارغ التحصیل شد) ، یک شغل و یک موقعیت اقتصادی و اجتماعی ساخته است. ندو ، با وجود زخم های لاعلاجش که در بین همه ما بازماندگان مشترک بود ، علی رغم همه چیز ، تجسم خوش بینی اراده بود ، اما می خواست این کار را با وجود هر فاجعه و مصیبت انجام دهد. جذابیت او برای هر چیز مدرن و برای آمریکا سرزمین فرصتکه پسرش امانوئل در این کتاب به خوبی می گوید ، نشانه مشهود شخصیت غیرقابل انکار او بود.
در کتاب امانوئل فیانو – همچنین از او به عنوان پدرش برای سالهای طولانی دوست و تحسین کننده تعامل مدنی مداوم او شد – بسیاری از وقایع خانوادگی با ذوق و استعداد به عنوان نویسنده گفته می شود: ریشه های فلورانس بین ویلاهای لوکس اقوام ثروتمند و حقوق بازنشستگی متوسط ، میلان معجزه اقتصادی است که پیشرفت اجتماعی و اقتصادی یهودیان را متحد می کند و غیر یهودیان در یک فضای همبستگی آشکار ، وابستگی نرم به سنت های یهودی حتی توسط کسانی که مانند من و امانوئل ، خود را معتقد نمی دانند. و البته شوخی وجود دارد که به تدریج و با درد بین چیزهای ناگفته و عبارات حذف شده ، شوع نامفهوم و همیشگی یافت می شود.
اما اگر من در مورد ندو اینقدر صحبت کردم ، مربوط به زنده ماندن هر دوی ماست و برای رابطه من با او چنین است ، زیرا این کتاب بیش از هر چیز یک عمل بزرگ عاشقانه فرزندی است. عشق به پدر همیشه آسان نیست ، در آن ارواح و کابوس ها زندگی می کنند – من می گویم از ارواح و کابوس های ما – اما می تواند یک گواه یا شاید مخمر به پسرش منتقل کند ، که امانوئل در پایان توصیف خود می گوید: “” هرگز مرا رها نکن “، صدای درون به نظر می رسد که به من می گوید” به خودت اجازه نده که من را فراموش کنی ، پدرت و آن ویرانه های سیگار کشیدن را که از سر گذرانده فراموش کن […] هرگز از آرزوی ورود به خشن ترین پیچ و خمهای روح انسان ، جایی که اخلاق از بین می رود ، دست بردار ، بدان که تو پسر قدرت فوق بشری کسانی هستی که تسلیم نشده اند ، کسانی که همچنان امیدوارند ” .
© 2021 – MONDADORI LIBRI SPA – PIEMME
جلسه زنده در فیس بوک
امانوئل فیانو 18 ژانویه ساعت 6.30 بعد از ظهر در فیس بوک زنده خواهد بود (صفحات: Piemme و Associazione Sigli della Shoah). شرکت کنندگان لیلیانا سگر ، مائوریتزیو مولیناری ، پیرلوئیجی باتیستا.
کتاب: خاطرات خانوادگی و جمعی
“پدرش سوراخهایی در پاهایش داشت و انگشت شستش قطع شد. یک عدد مرموز روی دست مشخص شده و اغلب اشکهای زیادی وجود دارد ». سفر امانوئل فیانو به «عطر پدرم. میراث کودک Shoah (Piemme) ، اندکی قبل از فوت پدرش ندو ، بازمانده آشویتس ، در سال 95 در 19 دسامبر 2020 درگذشت. سفری در تاریخ پدر و خانواده ، تاریخ رابطه با والدین ، از ورطه عبور کرد. بلکه تلاش برای عبور باتوم. بازسازی که به طور خصوصی بر نیاز به حافظه جمعی و وجدان عمومی تأثیر می گذارد. برای امروز و برای نسل های آینده.
17 ژانویه 2021 (تغییر 17 ژانویه 2021 | 21:03)
© پخش مجدد ذخیره شده است
آخرین دیدگاهها